سلام،
حال شما؟
امید وارم که مثل من خوبه خوب باشید،
امروز خیلی دلم گرفته بود، واسه همین اومدم خونه داداشم، آخه وقتی دلم میگیره میام اینجا با دوقولوهای داداشم بازی میکنم،
محمد و زهرا؛
خیلی خیلی دوسشون دارم؛
اینم عکسها شونه:
سمت راستیه زهرا و سمت چپیه محمد؛
اونی هم که میبینید کناره محمدِ فاطمه(اولین بچه داداشم) هست که الان تهرونه؛
الان به عبارتی میشــــــــــه گفت که یه سال و بیست و سه روز دارن؛
الان هم دارن از صندلی میان بالا تا دستشون به لب تاب برسه؛
فقط میخواستم اولین پستم رو توی بلاگ اسکای با این نفسام شرو کنم؛
خوب من برم تا منو نخوردن؛
راستی فردا شب، شبه قدرِ؛
التماس دعا؛
دوستون دارم؛
عاشقتونم؛
فعلاً.